"فتنه" که گمان میکند همسرش "حبیب" در راه زندان کشته شده، پس از مدتها آوارگی با فرزندش در خانهی اعتصام، مستخدمی دخترش "لی لی" را به عهده میگیرد. در آنجاست که با "حبیب" به عنوان شوهر "لی لی" روبرو میشود حبیب میگوید برای نجات لی لی از خودکشی و رهایی از پلیس ازدواج کرده است. در برخوردی طی یک ضیافت، دادستان حبیب را شناخته میخواهد او را دستگیر کند، اما لی لی اعتراف به گناه کرده، به زندان میافتد و بدین ترتیب حبیب و فتنه و فرزندش زندگی تازهای را آغاز میکنند.