شهاب سالک، مردی جا افتاده و مشاور حقوقی موفق، موجه و متین در موقعیت شغلی و اجتماعی، اما بیقید و هوسران در زندگی شخصی، خواسته یا ناخواسته، از روی عشق یا هوس، روز و شب به مریم میاندیشد، دختری ساده و معمولی که به رغم روزمرگی، در نیافتنی است. گرایش شهاب گرچه در ظاهر هوسی بیش نیست، اما به تدریج چنان عمقی مییابد که بازشناسیاش از عشق دشوار به نظر میرسد و در این هنگام ماجرا یک باره دگرگون میشود...