مردی با تفنگ بادی خود به عکسهای اسکناسها شلیک میکند و چشمان شاه را هدف قررار میدهد. اسکناسها در سطح شهر پخش میشود و تعدادی را عوامل ساواک به دست میآورند. آنها گمان میکنند که توطئهای خطرناک در کار است. به همین علت تمام نیروهای خود را بسیج میکنند. آدمهای مختلفی را در رابطه با این مساله دستگیر و شکنجه میکنند و چون به نتیجه نمیرسند از سازمانهای جاسوسی دیگر کشورها نیز کمک میگیرند. کارشناسان «سیا» و «موساد» نیز به نتیجهای نمیرسند.اما ساواک همچنان به جستجوی خود ادامه میدهد و طی یک سلسلسه ماجراهای طنزآمیز، مرد دستگیر و زندانی میشود. ساواک که به پوچی مساله آگاهی یافته برای سرپوش گذاشتن بر اعمال خود، ناچار موضوع را بسیار مهم و جدی تلقی کرده و به اطلاع شاه رسانیده و به گونهای وانمود میکنند که توطئه خطرناکی را دفع کردهاند.