آقای «اسکویی» پس از سالها تلاش به ثروت عظیمی رسیده و یکی از پولدارترین مردمان شهر است اما اصلا از این موضوع خوشحال نیست. «اسکویی» کارمندی خوش قلب به نام «عماد» دارد که از زندگی فقیرانهاش راضی است. او تصمیم میگیرد عماد را امتحان کند، به همین خاطر کُتی که باعث پولدار شدنش بود را به عماد هدیه میدهد و...