"تقی پستچی" برای پرداخت قروض خود مجبور است بعد از ظهرها نزد "نیت الله خان" که دامداری وسیعی دارد کار کند. در همین حال برادرزادهی نیت الله خان (مهندس) نزد عمویش میآید. او قصد دارد که به پرورش خوک بپردازد. چرا که معتقد است که اینکار از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است. پستچی که ناتوانی جنسی دارد، در مقابل یافتن گیاههای خاصی برای دکتر دامپزشک، وسیله داروهای قدیمی دامپزشک در مرحلهی معالجه است. نیت الله خان، که از مهندس و هدفهای او دلخوشی ندارد با زیرکی به پستچی میفهماند که مهندس خیالاتی برای همسرش دارد. پستچی کنجکاوانه این حقیقت را درمییابد و چون توانایی اعتراض ندارد روز به روز آشفتهتر میشود و سرانجام نیز همسرش را با ضربات کارد به قتل رسانید و خود به انتظار رسیدن پلیس بالای سر او مینشیند.