شب بی پایان یه شب تاریکه تاریک بدون ماه و ستاره تو سکوتی بی نهایت که نفس ها بی قراره وقتی رو حریر قلب ساده و صمیمی من قطره قطره های بارون داره آهسته می باره پچ پچ قاصدکی باز توی گوش من می پیچه که برو بزن به دریا دلو تازه کن دوباره من و شب مهمونی دادیم زیر آسمون خسته که شاید تو این ضیافت یه ستاره پا بذاره بشه یه بهونه ی خوب واسه ی حضور سایه دلخوشی برای چشمی که اسیر انتظاره توی لحظه های سختی که نفس تو سینه حبسه وسط شهری که صد ها پری و شاپری داره یه فرشته با دو بال قصه های کودکانه از دریچه ی نگاهم پا گذاشت رو قلب پاره اگه هر شب سیاهی بدون ماه و ستاره آخرش اینجوری باشه که خبر از تو می آره خوبه چشم گرم خورشید تا ابد تو خواب بمونه شاهد شبایی باشیم که تموم شدن نداره #شاعر_مهدی_طاهری از مجموعه#بنویس_دل #شب_بی_پایان#ردپای_خیال #شعر#ترانه#نویسنده#شاعر#ترانه_سرا #گوینده#دکلمه#نریشن#نریتور#مجری#فیلمنامه #بازیگر#سینما#تلویزیون#سریال#کلیپ#فیلمساز #فیلم_صنعتی#تبلیغات#مستند #mehdi_taheri
54
12
1399/07/04