سالها پيش بود... زمستان ٧٧... يه روز يكي از رفقاي دانشگاه مرتضي جان جهانپور همراه دو تا اقا اومدن دانشگاه هنر اصفهان... توحيد خانه... دو تا اقاي ميانسال كه يكيشون عجيب ادم خوش مشرب و تو دل برويي بود...طناز بود و دوست داشتني... از اون ادمايي كه نميدوني چرا از همون اول به دلت ميشينن...و خاكي... اينقدر خاكي كه همراه منو مرتضي نشست رو چمناي حياط دانشگاه وغذاي مزخرف دانشگاهي مارو مهمون شد ...و نميدونم چون مرتضي ميدونست من عشق فيلم و سينمام منو بهشون معرفي كرد يا قسمت اينطور بود... وقتي كه ايشون رو بعد نهار معرفي كرد از شنيدن اسم و رسم اين ادم كف كردم!... كيومرث درمبخش كارگردان ، مستند ساز و عكاس سينماي معروف... كسي كه فيلم سينمايي بوف كور رو با بازي پرويز فني زاده فقيد ساخته... كلي مستند خفن كه اسمش رو هم رده و معاصر با كامران شيردل و امثالهم متبادر به ذهن ادم ميكنه... و براي منه دانشجوي ترم ٦ هنر عشق سينمايي كه نهايت فعاليتم در عرصه سينما تا اونروز فقط خوندن مجله فيلم بود، ملاقات با اين ادم يعني وصال با معبود!... و من غرق لذت از اين ديدار تو ابرا كه اقا درمبخش برام توضيح داد كه براي ساخت يه مستند داستاني به سفارش شبكه ٢ تلويزيون فرانسه و شبكه سحر ايران در مورد يه نقاش سياح فرانسوي كه دوره قاجار اومده ايران و از آثار تاريخي ايران نقاشي كشيده فيلم بسازه... و من بي اختيار گفتم كه ميشه منم كنارتون باشم و ياد بگيرم و ايشون خيلي راحت و بي تكلف گفتن... اره! چرا كه نه؟ تو از امروز ميشي دستيارم!... باورم نميشد كه من؟... اما شده بودم!... و چه روزهاي طلايي و رويايي تو زندگي من اغاز شد... و البته بماند كه بواسطه خامي و نابلدي و سر به هوايي ذاتي كه داشتم و دارم ، چقدر ايشون رو حرص ميدادم و اذيت ميكردم!... كه غير از خدا فكر كنم مرتضي فقط شاهده!...اما عجيب اينكه لحظه اي از مهرباني و لطف وجود استاد بر سر شاگرد ناخلف ولي مشتاق كم نميشد... شايد فكر كنين مبالغه ميكنم حالا... اما عجيب اينكه بيش از سينما، بمن درس زندگي ميداد استاد با اون روح بزرگش...طوري كه بعد بيست و چند سال پس از اين فاصله ، هنوز از شيريني و حلاوت حضور در كنار ايشون ذرهاي در خاطرم كم نشده و نميشه!...سالها بعد به مرتضي گفتم كه بسيار دلتنگ ديدار استادم و به ديدارش برويم... مرتضي مكثي كرد و گفت... استاد الزايمر گرفته و قطع به يقين مارو ديگه نميشناسه!😔... نميدونم كه اون موقع استاد ايران بود يا فرانسه... اما اين افسوس كه چرا تلاش نكردم ببينمش تا هميشه با من خواهد موند... و به قول نادر در فيلم جدايي؛ اون نميدونه پدر منه..
رضا شریف‌نژاد | سالها پيش بود... زمستان ٧٧... يه روز يكي از رفقاي دانشگاه مرتضي جان جهانپور همراه دو تا اقا اومدن د...
38
1399/01/13