... ... "این همه هیچ است چون میبگذرد" «سعدی» ... زل زدهایم به در، دیوار، سقف، به آینه، به آینده زل زدهایم به دور و دورها، به دوریها، به بیهمیها نگاه میکنیم به پشت، به رفتهها، به ازدسترفتهها نگاه میکنیم به بهت و سکوتِ هم، سکوتِ بیفردا، به خروشِ خاموشِ وعدهها نگاه میکنیم به حجمِ حجیمِ هیچ، هیچِ مبلّغِ هیچ، هیچِ سخنگو از هیچ، هیچِ سراپا گوش به هیچ، هیچِ متوّحش از هیچ، هیچِ شاد از هیچ، هیچِ چشم به راهِ هیچ، هیچِ در هیچِ در هیچ نگاه میکنیم به قطارِ توقفناپذیرِ تمدّن که پرشتاب و یکنفس میرفت و میبرد ما را و همه را به آنسوی بودن. حالا ترمزِ اضطرارِ این قطار بیانتها، کشیده شده به دستِ مرموزِ موجودی هیچ... و ما را و همه را میانِ برهوتِ بودن رها کرده به حال خود. وانهاده تا زل بزنیم به دور و دوریها و بیپناهیها زل بزنیم به آب، به آغازِ خلقت، راهِ خروجِ غار، کشفِ آتش، سقوطِ سیب به تاریخ تاریخی دیگر ... ... عکساندازی با موبایل ...
4،191
80
1399/01/19