بی شعوری سگ زنجیری شور کوس رسوایی زور دیو نادانی و کوری مردمی قحط شعور ملتی تشنه ی سور همه در نوبت گور حاکمان، مست تفرعن و غرور ملتی بره صفت، بره های همه خو کرده به نکبت و صبور بی رمق روز به شب می دوزند نه غروری، نه امیدی همه بر دور چمن، سبزه در زردی پاییز دمان، گره در حسرت و در آرزوی وا شدن بخت غدار، بر آن می توزند تا بیاید نفری غایب و او که رهایی دهدش زین شب ظلمت به سرور شب دیجور به رؤیای ظهور _____ گاه می بینمشان غرق در میکده ی الکل و اصوات عرق غرولندی چو سگی تیپاخور، می کنند از سر اجبار و نسق لوطیان را، که سراسر وطنش به شیوخ عرب و شام و فلسطین و حجاز به حقیقت نه مجاز، هبه کردند همه، زیر چشمی به نشان خفقان وغ و واغی و اراجیف کنند از پی هم بدرقه اش. این همه گفتن و سفتن ز سر خواری و سوختن و چنین سوز و گدازی و شنفتن به چه کار آیدشان؟ من در آن واماندم وین همه مکث و سکون، جا خوردم چهل و اند رود سال به سال از پس هم پی چیزی که سراسر پس و پس، پسروی و پست هم اش ز چه رو باید رفت؟ عمرمان از کف رفت این قماری به لجاجت ز چه رو باید باخت به چه امید و تفاوت پس آن باید تاخت؟ این بز گر همه را گر کرده ست گوش تاریخ و زمان کر کرده ست کچل بخت بد مام وطن ز ازل، پر سیمرغ که هیچ، پر یک زاغ نداشت. جز خیانت بر پالون کجش، خر ما از کره گی، یال و کوپال که نه، دمی انگار نداشت. ۲۵/۶/۹۹ ایرانی #بیشعوری#شور#تاریخ#ناسپاسی#ایران#نادرجهانبانی#امیرعباس_هویدا#فرزندان_میهن#شهدای_نادانی#افسارگسیختگی#سیل_انقلاب#امیر_نصیری_یکتا#amiryekta47
125
3
1399/06/25