. . تا که تو در خاطرمی، خاطرِ من آسوده است چشمانِ من عکسِ تو را بر قابِ خود افزوده است عطرِ تو و هوایِ تو در من نفسهایِ نهان دم به دمم شعرِ تو شد برگرد زلبهایم بخوان وصله بزن به روز خود شب هایِ دل بریده را رنگی بزن از خونِ خود لب هایِ رنگ پریده را در موجِ ناملایمی منم چو تخته پاره ات بر پرنیانِ خوابِ تو دستِ من است گهواره ات حیفم بیاید پایِ تو خاکِ زمین گیرد پَری چون چشمِ من باشد چرا رویِ زمین پایت نهی از گردشم دورِ تو باز سیری نباشد مه لقا چون گِردِ خورشید سما گَردیده اند سیاره ها با خطِ لبخندِ خودت بر گریه ام چیره شوی شادی همان آن است که تو در چشمِ من خیره شوی جذبه ی کهربایِ من ، ذره ی اِکرام توام گرچه زمینگیرم ولی فواره ی نامِ توام بغضِ نهفته در سکوت لحظه ی فریادِ منی بهانه ی اسارتم دلیلِ آزاد منی ر.سکوت ( #رضا_آبپاک ) از مجموعه #راز 1399/06/19 #فریبرز_لاچینی
0
1399/06/18