به زی، شاد زی، دیر زی زندگی در گرایش به چگونگی بودن و ماندن، معنی می یابد.که بایستی پیش نیازی از انگیزه و شوق در آدمی جوانه زند به امید بالیدن و سر از خاک به افلاک افراختن در زمان پیش رو. ورنه جنبشی و گدازشی در او روی نمی دهد و به هیچ نمی گرود. در جهان کنونی که سران و راهبران انسانی، آزمندانه هر دارایی و ثروتی را به نام و کام خود تصاحب می کنند و سود خود از آن می ستانند و زیردستان را بهره نمی دهند، نشانی از امید و آینده نمی گذارند و ناامیدی در دل و جان می نشانند.و فرآمد این فرایند در ذهن بشر چسبیدن به رؤیای گذشته و دیدن خواب دیروزهای خوب زیستن خواهد شد.آدم خوابگرد هم، چونان شبحی سرگردان در میان بود و نابود در گذر بی هدفی، عمر می بازد و میدان برای سودجویان خالی می کند.تا زالوهای انباشته از خون خوابگردها از فرط فربهی بترکند و بوی گند شادخواری و ولنگاری شان جهانی را بردارد و منجلابی از کامباره گی به بار آورد که جای نفس کشیدن نماند تا نباشد. این چنین جهانی، قربانگاه امید و آرزو و کاروانسرایی متروک و رو به ویرانی ست که جنیان و اشباح را در خور است. از همین رو وقتی خط کش و ارزش های همزیستی از میان رخت بربست، دیگر سدی برابر سیل زیاده خواهی نیست تا بنیان مهر و ارج به همنوع را پاسداری کند و رو در رویش بالا برافرازد. تنها راه به سوی افسون زیبای زندگی اینست: برگشت به نهاد پاک یعنی لگام زدن به خود و بی خود شدن در بندگی و همگامی با سرشت طبیعت که راز آفرینش است. ۲۴/۶/۹۹ ایرانی #خرد#دانش#اندیشه#مهر#ارج#سرشت#طبیعت#راز#آفرینش#امیر_نصیری_یکتا#amiryekta47
66
7
1399/06/26