... بازنَشرِ عاشقانه‌ای آرام، برای تَلطیفِ فضا و زمانِ خشونت‌زایِ پیرامون عیسایِ تواَم من! گریخته از دامِ یَهوداییِ مرگ! با خارینه خونین تاجی بر سَر و چَلیپایی همه از رَنج، بر دوش. به شرابِ بوسه و نانِ نگاه‌اَت، به اول٘ شامِ‌آخِراَم، بانو! کِی می‌کنی دعوت! ـ ـ ـ ابراهیم‌ام من! تیغ، بر گردنِ اسماعیل، تَبر، بر گُردِه‌یِ بُتان، رَهیده و رَمیده از نَمرودِ تنهایی! به آتشِ آغوش‌اَت باری، گلستان‌ام کِی می‌کنی! ـ ـ ـ نوح‌اَم ! به تماشا نِشسته‌یِ ماه‌٘بَدری هزار ساله! غریقِ خوش‌خیالِ رویایِ تو. سکان‌٘شِکسته کَشتی‌ام را به کدامین قُله‌ی کوه‌سارِ سینه‌اَت نِجاتی چنان می‌بَخشی! ـ ـ ـ حاشا و کلا! نیستم من! نه مهربان٘ مسیحِ مُوعود نه ابراهیمِ زمان، نه از دریا بُگذشته به گِل نشسته٘ نوح! نه هم حتا شِکافنده‌یِ نیل، مُوسای بی‌عَصا! ـ ـ ـ تنها یکی سربازام! بی دُشنه، بی‌خَنجر بی زِره، بی سِپر، که به جای سر، دل باخته‌ام انگار ! در نبردِ تَن به تَن با تو، شَهید که نه، پَروانه خواهم شد نِشسته بر نرم٘‌انحنایِ نازکِ شانه‌اَت؛ یا یکی سرخ٘ زنبقِ کَبود آذین‌بندِ مِشکین مویِ مُشکین بوی گیسوان‌اَت؛ یا که خود چابُک٘ غَزالی، سَرگشته‌یِ حاشیه‌یِ کوژِ دامنِ سپیداَت: این بِیرقِ دل‌باخته‌گی به اِهتزاز درآمده رَقصان و شوخ، در خُنک باد و در بَرگ‌ریزِ پاییز! ـ ـ ـ آخ بانو! شاعران، بی شَک پیمبرانی بی‌اُمت، بی‌کتاب‌اَند! سَربازانی، به تَمامی دل‌باخته، که هرگزشان از جنگ، جان و جَهان به عافیت، به در نِمی‌بَرند! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از عاشقانه‌ها ـ یغما یارعلی #یغما #یغمایارعلی #یغما_یارعلی #شعر #عاشقانه #شعرنو #شعرسپید #شعرعاشقانه #شعرکوتاه #شعر_نو #شعر_سپید #شعر_کوتاه #عاشقانه_ها #شاعر #شاعران_معاصر #بازيگر #بازیگران_مرد_ایرانی #نه_به_جنگ
یغما یارعلی | ...
بازنَشرِ عاشقانه‌ای آرام، برای تَلطیفِ فضا و زمانِ خشونت‌زایِ پیرامون

عیسایِ تواَم من!
گریخته ...
146
1398/10/15