. من خیلی به جانبازای دفاع مقدس فکر می‌کنم. به نظرم اونا غمگین‌ترین انسان‌های تمام تاریخند. من و شماها شاید خیلی چیزارو نداشته باشیم و از شرایط و اتفاقات راضی نباشیم. ولی اونا نه تنها چیزی ندارند، همون چیزایی که داشتن هم از دست دادند. برای یک لحظه فکر کن ۳۰ سال توی آسایشگاه بمونی و درد بکشی، بعد ببینی تموم چیزایی که به خاطرشون زندگی و جوونیت رو گذاشتی، غلط از آب درومده. اما اینجا قسمت دردناکش نیست. درد اونجاییکه ببینی، دلیل تموم این اتفاقا، هم سنگرای دیروزت بودن. هموناییکه سر یک سفره باهاشون غذا می‌خوردی و عقد اخوت و برادری باهاشون داشتی. همونایی که احتمالا موقع حمله‌ها یه جایی قایم شده بودن که مبادا تیری و ترکشی بخورن. همونایی که نردبونت کردن تا بقیه رو بدوشن... یادمه که با یکی از دوستام رفته بودیم آسایشگاه ثارالله تا با یکی از جانبازای اونجا مصاحبه کنه. ایشون یک چشمش کاملا تخلیه بود و از کمر به پایین دچار فلج شده بودند. مصاحبه که تموم شد، به من و دوستم نگاه کرد، سرشو انداخت پایین و با صدای خش‌دار و بغض‌آلود گفت: بچه‌ها من شرمنده شماهام. به خدا قرار نبود اینجوری بشه. نمی‌دونم چرا اینجوری شد. نمی‌دونم چرا فکر می‌کردیم‌ ما بهترین آدمای جهانیم و هر چی فکر می‌کنیم درسته. کاش لااقل همون نادرستارو هم درست اجرا می‌کردیم. حلالمون کنید... اون لحظه، یکی از سخت‌ترین لحظه‌های تموم عمرم بود و اون جمله ناراحت‌کننده‌ترین جمله‌ای که شنیدم. یه چیز ناراحت‌کننده ترم بگم. این ماجرا که تعریف کردم، برای سال ۹۳ بود.👊 . درسته که ما خیلی چیزا نداریم و غمگینیم و عصبی و افسرده. درسته که هر روز هزار بار به خودمون فحش میدیم که چرا این جبر جغرافیایی لعنتی مارو انداخت وسط این خاورمیانه مریض... اما یه سری آدم هستند که واسه خوشحالی و راحتی و شادی امروز ما، هرچی رو داشتن دادند. حالا خیلی غمگینند... اونا هر روز آرزو می‌کنند که ای کاش شهید شده بودند و این روزارو نمیدیدند... اونا غمگین‌ترین انسان‌های تاریخند...
محمد مهدی عزیز محمدی | .
من خیلی به جانبازای دفاع مقدس فکر می‌کنم. به نظرم اونا غمگین‌ترین انسان‌های تمام تاریخند.
من و شم...
16
1399/06/30