#سفر #گردشگری #ایرانگردی #اکوتوریسم #فرهنگ #چرک #چیویل #چای #چایچی #پایانه #اتوبوس ....... توی میدون اصلی شهر از یه راننده تاکسی پرسیدم اینجا ترمینال مسافربری هم داره؟ با یه لحن حق به جانب و لهجه ی ترکی، گفت: مثل اینکه اینجا شهره ها! معلومه که داره. ساعت چهار رسیدم پایانه اتوبوس رانی، نیم ساعت تا حرکت اتوبوس وقت بود، قبل از اومدن، یه ساندویچ چرب و چیلیِ نسبتا چرک هم به بدن زده بودم. حالا نشستم روی صندلی سالن انتطار و به گوشه ای که بساط چای به راه بود، زل زدم. بعد از چند ساعت پرسه زدن در شهر و اون ساندویچ، الان به شدت یه استکان چای لازمه که همه ی چرکیه اون ساندویچ و خستگیِ پرسه زدن را بشوره ببره. انصافا چای های خوشرنگی هم می ریخت آقای چایچی. بدجور آدم را وسوسه می کرد. اما نگم برات از بساط چایی و چایچیش، چرک ترین چایچی در چرکترین پایانه ای که تا حالا دیدم. توی اون نیم ساعت انتظار، کاملا رفتار چایچی را زیر نطر گرفته بودم، به هیچ وجه راه نداشت که بیخیال چرکیش بشم. نهایت شستشویی که برای استکان نعلبکی ها قائل بود، فرو بردنشون توی همون سطل آبی بود که اگه دقت کنید در تصویر، آبش کاملا کدر و درست و حسابی چرک و چیویله! خلاصه چیره شدم بر وسوسه ام. اما در عجبم در شهری که یکی از مراکز گردشگری به حساب میاد و سالانه تعداد زیادی مسافر اونجا رفت و آمد داره، گرچه اکثرا با خودروی شخصی به آستارا سفر می کنند، اما در هر حال این وضعیت هیچ مدله توجیه پذیر نیست. مقایسه می کنم مثلا با پایانه های شهرهای کوچیک اطراف اصفهان، که نه قطب گردشگری هستند نه رفت آمد آنچنانی دارند. اصلا قابل مقایسه نیست! اگر تهمت نژادپرستی نمی زنید، میگم آستارا از زمانی که شد اردبیلِ دوم، از زمانی که زبان تالشی و فارسی مردم محلی جاش را داد به زبان ترکی، دیگه آستارا نشد! فرهنگ نیازمند ریشه است. پ.ن. از سرویس بهداشتی پایانه اصلا نمیتونم صحبت کنم. شرمنده! 😏😏😏
53
2
1398/04/28