روياى عزيز و نازنينم ، امروز ٢٣ سال از نبودنش ميگذرد و همچنان دلتنگم . چون باران بر زمين باريد و چون ابر با اصابتى هولناك رعد آفريد و با نورى به روياها پيوست . خواهرم نقاش و شاعر بود با احساساتى لطيف . خواهر ى بزرگتر كه در سن ٢٦ سالگى جاودانه شد . شام از انتظار رسيدنش يخ كرد و ما نيز از خبر شنيدن آن تصادف لعنتى يخ زديم و هنوز رفتنش را باور نداريم . يكى از شعرهايش را كمى به ياد دارم كه چند خط اولش را مى نويسم . مى خواهم امشب بروم به ديدارى روشن به ديدارى كه نه شب دارد و غم به ديدارى كه شقايق نسبش خالى از رنگ و رياست ، نه يه آوازه ى دور بلكه يك شهرت پاگير و به جا .................. ............ رويا #رويا#خواهر
135
79
1398/09/15