. شعار حمایت از مستضعفین به این دلیل نبود که فقرا آدمهای بهتری هستن. به این دلیل بود که فقر چیز بدیه. قرار نبود به خاطر فقرشون ازشون تقدیر بشه. قرار بود ازشون حمایت بشه که دیگه مستضعف نباشن. که از حداقل یه زندگی مرفه برخوردار باشن. که امید داشته باشن زیر پرچم این شعار فرصتی برای پیشرفت و زندگی بهتر داشته باشن. این بود وعده ای که داده شده بود. وعده ای که نه تنها فقرا رو تبدیل به قشر متوسط نکرد، بلکه قشر متوسط رو هم به زیر خط فقر کشید... اون شعار هنوز هم سر داده میشه، ولی با ترجمه ای متفاوت. ترجمه ای که فقر رو فضیلت القا میکنه و رفاه رو رذیلت. حالا مستضعف خشمگین از عملی نشدن وعده ها که امیدی به آینده نداره، حقش رو توی جیب طبقات بالایی خودش جستجو میکنه، چرا که آدرس رو گم کرده. براش گم کردن. ذهنش رو منحرف کردن. مثل ذهن اون طبقه متوسطی که به هر مرفه و موفقی به چشم دزد نگاه میکنه... و این شکاف تا زمانی که حقوق اولیه ما قربانی اصول دیگران بشه و ایدئولوژی دیگران نسبت به رفاه ما در اولویت باشه، هر روز عمیق و عمیق تر میشه. دیگرانی که دلسوزانه برای آخرتمون نسخه فقر دنیوی میپیچن و با تجویز رفاه برای خودشون فداکارانه از آخرتشون میگذرن... در نهایت این که همه ما قربانی این سیستم معیوبیم. چه اون سارق طبقه محرومی که توی جیب من دنبال نون سفره اش میگرده، چه من طبقه متوسطی که دیگه امیدی به صاحبخونه شدن ندارم. چه اون کارگر و کارمند و پلیس و معلمی که از حداقل حقوق مادی و امکانات محرومه و چه اون ارتش سایبری که برای یه لقمه نون خشمش رو توی صفحه من خالی میکنه. پ.ن: این حرفها سیاه نمایی نیست، چون سیاه نمایی نامطلوب نشون دادن وضعیت مطلوبه که مشخصاً در چنین وضعیتی نیستیم. تشویش اذهان عمومی هم نیست، چون اذهان عمومی از این مشوش تر و نگران تر نمیتونه بشه. اینا درد دل یه پدره که نگران امنیت و آینده بچه هاشه. پدری که جوونی خودش مثل خیلی از هم نسلاش سوخته و امیدواره که یه روزی دلتون برای بچه هاش بسوزه.
118،258
41
1399/07/15