سلام جانان باور بفرمایید داستان عجیبی بود من حیوانات را به اندازه هر جاندار ی دوست دارم ولی امروز دم در باغ سگ نگهبان همسایه تا منو دید انچنان هنری از خودش نشان داد و محبت داشت گویا داشت تست بازیگری میداد منم دلم نیامد معروف اش نکنم بهش گفتم شرط داره و اول براش یک اسم انتخاب کردم بدش گفتم ژست بگیر دیدم حرفه ای هست چند تا عکس ازش گرفتم البته با موبایل امیدوارم دوست داشته باشید و حرکت کردم برم دیدم دنبال ماشین امد و تو ایینه وقتی دیدم دلم سوخت پیاده شدم یکم نزدیک شد گفتم کاش غذایی همراهم بود یهویی چشمه دست سازی رو دیدم بهش گفتم بیا اب بخور با ناباوری امد جلوی چشم ام متوجه شد و هی اب میخورد و بهم حالی میکرد اب خنکی هست خلاصه بهش گفتم بیا برو تو قسمت درختها چند تا عکس دیگه بگیرم ازت دیدم انواع مدل های فیگور بلده که من عمرا بلد نیستم وای دیدم یهو یه سگ دیگه امد طرفم ولی سگ اولی که حالا حسابی باهام رفیق شد یه تشر زد و بهش حمله کرد و سگ بیچاره رفت دور ترها زیر سایه نشست منم که دلم طاقت نیاورد در کمال نا باوری بهش گفتم حالا برو با اون که دعوا کردی اشتی کن تا عکسهای دو تایی ازتون بگیریم که نتیجه شد این عکسها لطفا همانقدر که بمن محبت دارید خواهش میکنم به این دوتا حیوان محبت کنید و عکسها شون رو هم شر کنید و هم امتیاز بدهید من یکیشو که بهترین و بیشترین امتیاز از طرف شما را بیاره میخواهم تصویر اش را رو بنر چاپ کنم بزنم جلوی باغ تا اونها خوشحال بشوند بنظرم انها خیلی بیشتر از انکه تا حالا من می شناختم درک دارند و مهربان هستند