. قدرت و دانش با هم رابطه ای دوسویه بر قرار میکنند. دانش قدرت میسازد و قدرت دانش. با این رویکرد باید گفت آنچیزی که تحت عنوان خطابه در منابر حاکمیتی تولید می شود، نه تنها از روابط قدرت مصون نیست، بلکه آن روایتی از مذهب است که قدرت رسمی آنرا سامان داده و از آن «حمایت» می کند. حال اگر یک خطیب با استعداد، مسئولیت تولید روایت معطوف به نیازهای قدرت رسمی را برعهده گرفته، او در واقع پذیرفته که کارکرد او در حقیقت مفصل بندی روابط قدرت، در سه سطح سیاست، اقتصاد و فرهنگ است. فراموش نکنیم که قدرت رسمی یک شخص نیست، بلکه بر عکس، مجموعه ای از منافع سیاسی و طبقاتی است که در نقاطی خاص همدیگر را ملاقات میکنند. بنابراین اینکه آیا یک خطیب هدیه دریافت کرده یا نه، سوال اصلی نیست که تولید و کارگردانی هر روایتی احتیاج به تهیه کننده (رابطه دانش و قدرت) دارد، سوال این است که روایت تولید شده چیست؟ چقدر با آموزه های مذهب و چقدر با منافع روابط قدرت همخوانی دارد؟ اینجاست که باید گفت پرسش از «گفتن بر «گرفتن» مقدم است. پسااسلامگرایان (شاخه ای از عدالتخواهان) از حدود دو سال پیش نسبت به پیوند دستگاه های تولید روایت مذهبی و اقتضائات پیچیده لابی های قدرت در سطوح مختلف هشدار دارند. پسااسلامگرایان یک دغدغه اصلی دارند و آن صیانت از مذهب و پالایش روایت مذهب از دست درازی های منافع اقتصادی و سیاسی الیگارشی های مسلط است و طبیعی است که آنها نسبت به روایت قدرت رسمی از مذهب و پیوند این روایت با حامیان (کسانی که در تولید چنین متنی به شکل مستقیم و غیر مستقیم منافع دارند) نگران باشند. البته بعید نیست که در این میان بداخلاقی های رخ داده باشد که باید با ایجاد فضای انتقادی، بد اخلاقی ها را زدود، اما باید اذعان کرد که پروژه #پسااسلامیسم مدتی است که آغاز شده و از آن گریزی نیست، چرا که از اساس توسعه ملی ما و نقش آفرینی مذهب در آن در گرو بسط پسااسلامیسم است. پسااسلامیسم معتقد است که باید از تولید کنندگان روایت رسمی از مذهب سوالات انتقادی طرح کرد، باید نسبت به رابطه دانش و قدرت حساس بود و البته یک سوال کلیدی تر دیگری را نیز طرح کرد: چرا به همان اندازه که قدرت رسمی روایت خود را از مذهب می سازد، نخبگان، در سطوح مختلف، در ساخت روابط قدرت تاثیر گذار نیستند؟ این یعنی چرا به جای اینکه خطیبان دنباله رو قدرت رسمی باشند، قدرت رسمی دنباله رو الهیات مذهبی نیست و مواضع نخبگان نیست؟ بنابراین ضمن همدردی باید از منتقدان خواست که بین پروژه پسااسلامیسم و بازی های کودکانه که معمولا اغراض سیاسی را دنبال میکنند تفکیک قائل شوند.
1،370
118
1399/06/21