ما همان داخلی هایی هستیم که وجود خارجی نداریم ما همان هایی هستیم که گاهی هم نیستیم ما برای همه هیچ بودیم و هیچ برای ما همه ما شب های بی ستاره ایم که هر شب اما به شوق دیدن شب میخوابیم و اصلا بیدار میشویم که بخوابیم ما مردمان آزادی بودیم که برای نفس نیاز به قفس داشت ما همان بغض تلخ روزهای سرد پس از مرگیم ما همان شمع های نسوز جدیدی هستیم که گر چه میسوزیم اما تمام نمیشویم ما همان آغوش بازیم که از بیم ابتلا،قرنطینه شد ما شروع همه ی پایان های بازیم ما همان مداد سفیدی بودیم که در جعبه مداد رنگیها هیچ رنگی نداشت ما واژه های سکوتیم شبیه همان بغض هایی که هر چه فرو بردیم نشکست ما همان شکوفه ی قبل از بهاریم که در اضطراب سرما هیچوقت جوانه نزد ما آن کتاب بی خطیم که از فراق کلمات دفترنقاشی شد ما فریاد بی صدای ماهی قرمز سفره هفت سین ما همان هایی بودیم که به فکر فرار بودیم اما مغز نداشتیم و شاید ما همان نوزاد سقط شده ای بودیم که قبل از تولدش مرگ را دیده بود... #photography #photo #text #vahidhamedheydari
55
16
1399/02/18