امیر:وقتی اینطوری نگام میکنی حالَم خوبه... . بالاخره امروز تماشایَش کردم،فرصت اینکه مقابل پرده نقره ای بنشینم و حدود ۲ ساعت کیف کنم و خاطره بازی کنم و اشک بریزم را از دست دادم اما امروز عصر،در میانه تقابلِ خورشید و ماه به نظاره نشستم این اثر را؛میدانستم که با مهدی کرم پور میشود به عاشقانه ها سفر کرد،میدانستم و اعتماد داشتم که خالق پل چوبی و جایی دیگر و تهران،طهران؛اگر بخواهد هم نمیتواند فیلم عاشقانه ای که پر از حرف های نگفته احساسی و اجتماعی باشد بسازد و بَد از آب دربیایَد،کسی که بیش از هرچیز به دیدگاه من،بازیگر و بازیگری و بازیگران را بلد است،اما این بار قرعه به نام امیر جعفری افتاده بود که با تمام تفاوت ها در برابر چشمانِ سوفیِ پر درایَت و پر زیبایی بتازَد به زیبایی هرچه تمام تر؛ریتم فیلم کاملا عالی و کارگردانی دقیق که خب از آقای کرم پور کم بعید نیست،این را میتوان در تمام حرکت دوربین ها و انتخاب لوکیشن ها و طراحی فضاها و صدای شنیدنی رضا یزدانی به خوبی دید،از همین صفحه اعلام میکنم به شما آقای مهدی کرم پور،حسابی خسته نباشید،شما خستگیِ مان را با فیلم هایِتان دَر میبَرید و به ما می آموزید که شرافت در سینما همچنان پا بر جاست،در ضمن این تهرانِ کنونی را به این زیبایی به تصویر کشیدن نقاشی چون شما میخواهد. راستی تا یادم نرفته خطاب به بِه آفرید غفاریان؛:دَمَت حسابی گرمِ گرمِ گرم... . . #مبین_سالم_پور
10
1398/07/17