شب از شبهای پاییزی ست از آن همدرد و با من مهربان شبهای شک آور ، ملول و خسته دل ،گریان و طولانی شبی که در گمانم که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد، ویا بر بامدادم گرید ،از من نیز پنهانی؟ من این میگویم و دنباله دارد شب . و اینک خیره در من، مهربان ، بینم که دست سرد و خیسش را چو بالشتی سیه زیر سرم _بالین سوداها_ من این میگویم و دنباله دارد شب. خموش و مهربان با من به کردار پرستاری سیه پوشیده پیشاپیش، دل برکنده از بیمار نشسته در کنارم ، اشک بارد شب . من این میگویم و دنباله دارد شب . عاشقانه ها و کبود ...مهدی اخوان ثالث #مهدی اخوان ثالث#پرستار#عاشقانه#عاشقانه هاو امید #پاییز#کافه هفت#
1،248
35
1399/06/16