من با حس سردرد ميخوابم با حس سردرد بيدار ميشم دست روى سرم ميكشم ، ميشينم لب تخت ، ليوان آب رو ميبرم نزديك صورتم ، قرص ميخورم ، قرص ميره پايين از گلوم ولى من چيزى احساس نميكنم ، از تخت ميام پايين ، ميرم زير دوش ، اب داغه ، ميريزه روى پوستم ، داغ ميشه ميسووووزه ، داد ميزنم ، ميزنم زير گريه آواز ميخونم ، من روزى ٣ بار خودمو ميشورم ، از زير دوش ميام بيرون ، ميرم جلوى اينه ، زل ميزنم به تصوير خودم كه اينه به خودم خيره شده ، اروم به خودم ميگم ....صداى منو ميشنوى !؟ دستمو ميزارم روى سرم اروم ميارم پايين ، ابرو ، چشمام ، بينى لب گردن ... من يه مَردم ... از حموم ميام بيرون ، فندى وو ميبينم كه نشسته زل زده به تراس، منتظره يكى بغلش كنه ، بغلش ميكنم ، اشكام ميريزه رو موهاش ، روى پيشونى ش ، فندى رو ميزارم رو زمبن ، لباس ميپوشم ، ميرم تو ماشين ، ميرسم وسط چهارراه كالج ، نميدونم از اينورى بايد بپيچم يا اونورى كه به سالن برسم ، ميام تو سالن ، داد ميزنم ايمااااان ، صدام ميره ميخوره به اميرحسين ، اما ناصر برميگرده، ميرم از پله ها بالا ، وايميستم جلوى بازيگرا كه دارن دل دل ميزنن واسه گريم شدن ، من ميشينم ، پاميشم ، وايميستم روبروشون ، ميگم من اومدم اين بالا كه يه چيزى بهتون بگم : من يه مردم ، صدامو ميشنوين تا ديدار زود رضا قاضيانى✌🏻 🍃🌿🍃🌿🍃🌿 برارکم ...پاس دار ِ مهرت هستیم همه ما
3،991
61
1398/11/17