گرفتاري جايي شكل ميگيردكه ما در مورد همه چيز سخن ميگوييم شبانگاه مطلبي عرضه ميشود به ظهر فردا ميرسد تكذيب ميشود انسان گيج ميشود ،گم ميشود از اين همه ژاژ خائي هيچ نميدانيم امروز با ديروز فرقي داشته يا نه! در قديم يك تلويزيون بود او همه چيز را ميگفت همه اعتماد ميكردند ببينيد چه بي نمك گذراند ايام را كه ديگر هيچكس توجه اي به عرايضش نميكند. حال هر كس تلويزيون شخصي خودش را دارد راديوي خودش را. خودمان بدتر از هر اخبار گو،زشت گو،تُند گو اشباع از خبر هركس دگمه اي را فشار دهد ميتواند سخن بگويد با هزاران بلكه ميليون ها نفر شهوت سخنوري و زياده گويي اين كاروان عقل را زايل ميكند و بس. كاش بيماري بيايد تا همه ساكت شويم كاش بيماري ميامد تا هر كس در روز ميتوانست فقط كلمه اي به زبان بياورد. كاش پنجره اتاقم رو به دريا باز ميشد. چه عجيب كاري انجام داديم در اين سال ها! صدف وار گوهرشناسان راز دهان جز به لؤلؤ نکردند باز عكس:اميرحسين شجاعي سريال قورباغه
248،528
2،278
1399/01/27