تولد ۴١ سالگی در قرنطینه... اما با عشق... اما با امید به ایام بهتر... اما صبح های عجیب و رودهای غریب و آفتاب نجیبی در راه است... و دلم آنچه با دل دیدنی است، می خواهد... آخر، دنیا شیرینی بادام است... . عزیزانم سپاس، که با پیام ها، تماس ها و دسته گل هاتان گویی دو خورشید تابان در یک روز برایم گرمی بخشیدید سپاس

390
74
1399/03/02