زنه میره نجاری میگه: آقا لطفا یه کمد برام بسازید ، نجاره ام یه کمد براش میسازه . زنه دو روز بعد میاد میگه: ببخشید آقا اتوبوس که رد میشه کمده میلرزه! نجاره میگه یعنی چی اتوبوس دیگه چه صیغه ایه!!؟ خلاصه میاد پیچ میچاشو محکمتر میکنه و میره! فرداش دوباره زنه میاد میگه: آقا بازم که اتوبوس رد میشه کمدمون میلرزه!! نجاره میگه: واااا یعنی چی عجباااا این دیگه چه داستانیه, دوباره میره خونه زنه و پیچ میچای کمدرو حسابی سفت و محکم میکنه چندتا میخ اضافه ام میکوبه و میره دوباره فرداش زنه میاد میگه: ببخشید آقا ولی هنوزم که اتوبوس رد میشه کمدمون دوباره میلرزه ... اینم میگه : ای بابا خانوم شما برای یه کمد پدر مارو در آوردی , عجب گیری کردم من از دست تو, اصن من میرم تو کمد میشینم اتوبوس رد شه ببینیم چیه کجاش میلرزه که شما هی میگی میلرزه. خلاصه نجاره میره میشینه تو کمد یه نیم ساعتی میگذره که یه دفه شوهر زنه میاد خونه در کمدو باز میکنه ، میگه: عه مرتیکه تو اینجا تو کمده خونه من چه غلطی میکنی؟ نجاره میگه : خداوکیلی باورت میشه اگه بگم منتظر اتوبوسم ? . . . نمایی از فیلم مجدلیه مقدس به کارگردانی پرستو علی نصب @parastoo.alinasab . عکس : اردشیر عزیزی @ardiazizi
311
16
1398/09/13