ساعتی پیش همسرم پیامی فرستاد و به یادآورد که روز جهانی مهربانی ست امروز. از قضا ساعت شش صبح امروز از خواب بیدار شدم و خوابم پرید. چیزی بر سینه ام سنگینی می کرد و بی مقدمه متنی را توی موبایلم تایپ کردم که در مورد محبت و مهربانی از کار درآمد. برای خودم نوشته بودم و حالا که روز جهانی مهربانی است اینجا به اشتراک می گذارم: «هنوز هم گرانبها ترین کالا محبت است. می خریم، می فروشیم و گدایی اش می کنیم. در هر جا. در هر شکل. از اولین لحظه حیات، دستمان پی اش می گردد و در آخرین لحظه، نومیدانه در نگاه دیگران جستجویش می کنیم. بی نیازی از آن معنا ندارد و پشت هر انکار زخمی ست. هر چه انکار قوی تر زخم عمیق تر. اگر رخت هایمان می شد بروز بدهند زخم ها را، از کنار تن زخمی هم بدین سادگی نمی گذشتیم. دروغ ها، فریب ها، خشم ها و نفرت ها. عشق ها و رقابت ها همه بر سر تنها کالایی ست که نمی توانیم به تنهایی تولیدش کنیم. وابستگی در تولیدش عشق و زاد و ولد را بوجود می آورد. روابط خانوادگی و اجتماعی را. محبت آموختنی است. به وقت اگر ندیده باشی در بخشیدنش به لکنتی. سرت اگر نوازش دست پرمهری ندیده باشد، قلبت جز مشتی خون کف آلود چیزی برای پمپاژ ندارد. وقت دارد. دیر به آن رسیدن، بیشتر ، هرگز نرسیدن است. گرسنگی کودک سالی را پر خوری بزرگسالی کارساز نیست. خوشوقت به گاه مناسب رسیدگانند. به آغوش برکشیدگان به وقت. در خانه ها، در خیابانها، پشت کت و شلوار ها و روپوشها، پشت ریش ها و رژلب ها، پشت پشتهای خموده و سینه های ستبر، همه جا کودکانی می بینی که از خالی ماندن آغوششان به دلهره اند. به هراس از دست دادنها، به هراس از دست رفتن ها.ما آدم زادگان در ترسی مدام غوطه وریم و همواره پی چیزی می گردیم که جایی، شاید در کودکی گم کرده ایم. گرانبها ترین چیز ممکن، محبت...»
جواد ستوده‌نیا | ساعتی پیش همسرم پیامی فرستاد و به یادآورد که روز جهانی مهربانی ست امروز. 
از قضا ساعت شش صبح امروز...
14
1399/08/23