. . اَمان از عكس هاى قديمى... كوچك ترين فرد در اين عكس،الآن حدود پنجاه سال سن دارد. عكس ها به اندازه ى قدمتشان در من حفره اى ايجاد ميكنند. قبلاً هم گفته بودم؛ دلم ميگيرد. خوب به افراد حاضر در عكس نگاه ميكنم.به تك تك شان زُل ميزنم. به عمق چشمانشان، به اينكه هيچ چيز از آنچه انتظارشان را ميكشد و من امروز از آن آگاهم،نميدانند. از خوشى ها بگير تا مصائب، از درد ها از سختى ها از همسرشان،از فرزندانشان،از پير شدنشان، خوب و بدش بماند، اما هيچ تصويرى ندارند. اين براى من يكى كه خيلى غم انگيز است. مظلوميتى بى انتها دارد. . . گاهاً به اين فكر ميكنم،اگر خدا هم مثل من نگاه كند، چقــــــــــــــــــدر غمگين است. . . پ ن: عكس براى سال ١٣٥٠ است،مادرم و خواهرانش،كنار پدرشان، عكسى ميگيرند به يادگار... بى خبر از سرنوشتى كه انتظارشان را ميكشد.
622
42
1399/03/30