. چرا مقوله ای به اسم علوم انسانی "غربی" رهزن است؟ علم، اگر علم است. غربی و شرقی ندارد، الحادی و اسلامی ندارد. علم اما می تواند ناقص و کامل داشته باشد که آن نیز امر نسبی/طیفی است. هر انسانی تجلی یکی از اسما خداست، به زبان هایدگری او دازاینی است که هستی از طریق او خود را منکشف میکند و این در مورد اهالی علم دو چندان مصداق دارد. من وقتی با هیوم روبرو میشوم همان مواجهی را دارم که با مثلا سهروردی دارم، علم آنها در حال انکشاف قطعه ای از میلیون قطعه هستی است. ملاصدرا و هگل در لحظه تولید دانش خود را به انکشاف میرسانند، و این خود منکشف شده انعکاسی است از عالم، از حقیقت عالم. . لذا پرسش از مبانی تنها زمانی مهم است که بخواهیم بفهمیم تولید کننده دانش از کجا شروع کرده تا بهتر او را بفهمیم و البته هر کس از جایی شروع میکند. هر متفکری با مجموعه از پیش‌فرض‌های آگاه و ناگاه شروع میکند؛ چه بسا که اگر مسأله یک متفکر اثبات وحی باشد با شک به وحی شروع می‌کند که در نهایت بتواند در زمین وحی فرود آید. بنابراین پرسش از مبانی تنها به ما کمک میکند نقاط آغاز و پایان او را ردیابی کرده بتوانیم جای اندیشه او را در هستی کشف کنیم. غیر از این پرسش از مبانی، چه غربی و چه شرقی پرسشی انحرافی است، اتلاف وقت است. . و البته که هر متفکر به اندازه چیزهایی که میگوید، چیزهایی را نمی‌گوید،. چیزهایی را "نمی تواند" که بگوید. اینجاست که به همان اندازه که چیزهایی که گفته، موضوع مطالعه اند، آنچه نگفته نیز موضوعیت می یابد، اینجاست که در «نقد» باز می شود. فروید چه چیزی را نگفته؟ ملاصدرا چطور؟ علامه مجلسی چطور ؟انچه او نگفته نقصان اوست، چه بسا نقصان او نیست، ظرفیت او همان بوده که گفته، او به اندازه ظرفیتش گفته، من به اندازه ظرفیتش از او سیراب می شوم، اما در او نمی مانم، کشکول و خورجین را بدست گرفته به دنبال قطعات پازل هستی در کنار رودخانه دانش حرکت میکنم. آری با هر متفکری، با هر متفکری، باید انتقادی روبرو شد، باید در عین در آغوش گرفتن، نقاط کور اندیشه او را دید. او چیزی را میبیند و البته خیلی چیزها را نمی‌بیند و این طبیعی است، او تنها قطعه ای از پازل بیکران هستی است. بیایید این دوگانه های انحرافی غربی- اسلامی را دور بریزیم که این دوگانه ها هیچ کمکی به درک حقیقت نمی‌کنند و فقط تولید حجاب می‌کنند، به قول آوینی نسبت هر چیزی را با حقیقت عالم بسنجیم آن چیز در خدمت تفکر دینی قرار میگرد. او حتی معتقد بود "شیطان هم با حقیقت عالم نسبت دارد. شما وقتی این نسبت را کشف کردید....خود وجود شیطان در خدمت دین در می آید."
میلاد دخانچی | .
چرا مقوله ای به اسم علوم انسانی "غربی" رهزن است؟ 
علم، اگر علم است. غربی و شرقی ندارد، الحادی و ا...
149
1399/08/16