. پنج سال پيش پس از تماشاى ويتسك حيرت زده و سرگردان ، قلم به دست گرفتم و تا صبح يادداشتى نوشتم براى روزنامه ى شرق با عنوان همه چيز درباره ى اعجاز. نفسم گرفته بود از آن همه شدت از آن همه دقت از آن همه شكوه . اهالى ِ منصف ِ هنر با هيجان زدگى از سالن بيرون مى آمدند و حسودان تنگ نظر با يقين به سرنوشتشان كه غاز چرانى بود خشمگين به دنبال برچسب و بهانه مى گشتند . اين تئاتر براى من شبيه ناقل يك بيمارى مهلك بود . بيمارى ِِ سپر اندازى . بيمارى ِ عشق اول . شما بگوييد كپى براى من عينِ اصالت بود.
415
0
1396/05/17