این چه شورست که در دور قمر می بینم همه آفاق پر از فتنه و شر می بینم هرکسی روزبهی می طلبد از ایام علت آنست که هر روز بتر می بینم ابلهان را همه شربت ز گلاب و قندست قوت دانا همه از خون جگر می بینم اسب تازی شده مجروح به زیر پالان طوق زرین همه در گردن خر می بینم دختران را همه جنگست و جدل با مادر پسران را همه بدخواه پدر می بینم هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد هیچ شفقت نه پدر را به پسر می بینم پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن که من این پند به از دُر و گوهر می بینم
43
1399/07/15