گاهی خواب ِ آدم هایی را که این سال ها بازی کرده ام می بینم...همه شان نه، اما بعضی هاشان جور ِ عجیبی برایم زنده اند.من فکر می کنم یک تکه از هر نقشی که بازیگر بازی اش می کند،بخشی از هر شخصیتی را که در خود زنده می کند، گوشه ای در ناخودآگاهش می ماند که بعدها در خواب هایش نمود پیدا می کند.دیشب اعظم ِ «ابد و یک روز » را خواب می دیدم .گفت پرواز دارد می خواهد برای همیشه برود از ایران. گفت محسن را هم با خود می برد و داغش را به دل مرتضی و مامان و بقیه می گذارد.گفت نگو به کسی ...دلم می خواست سراغ سمیه و شهناز و نوید و لیلا را بگیرم ، مهلت نداد. آمدیم زیر ِ برج آزادی توی چمن ها دراز کشیدیم، گفت اینجا هیچی تمومی نداره ! از ظرف ِ کثیف بگیر تا نیش وکنایه های همه به هم... اینجا هشت ساله شبا تصمیم میگیرن همه چیو عوض کنن، صبا یادشون میره، اینجا کسی عوض بشو نیست. اینجا همه چی ادامه داره... . عکس را امیرحسین شجاعی برداشته از اعظم، در پاییز ۹۴ در تهران. . طراح چهره پردازی ، سعید ملکان و مجری آن طاهره مهدوی یار است. . «ابد و یک روز» فیلمی ست از سعید روستایی که در سی و پنجمین جشنواره ی فیلم فجر( در سال ۹۴) بسیار افتخار آفرید و من اعظمش را بازی می کردم. #ابدویک_روز @saeedroustaee @navidmohammadzadeh @masoumeh_rahmani82 @paymanmaadi @ali.ghazii @taherehmahdaviyar @parinazizadyar @mahdighorbaniofficial
52،939
668
1399/05/28