: بخشی از مصاحبه زردشت جان عزیزم (اخوان ثالث) در برنامهی شبهای هنر به مناسبت سالگرد درگذشت و بزرگداشت مهدی اخوان ثالث پخش کامل در صفحه ایشان ( نشر زمستان) در یکی دو روز آینده نشانی صفحه @zardoshtakhavansaless . "آن بالا" ——— داشتم با ناهار یک دو پیمانه از آن تلخ، از آن مرگابه زهر مارم میکردم؛ مزهام لبگزهٔ تلخ و گسِ با همگان تنهایی. پسرک - پسرم - در سَکُنجِ دو ردیفِ قَفَسکهایِ کتاب، رفته بود آن بالا دستها از دو طرف واکرده، تکیه داده به دو آرنج، گشوده کفِ دست پای آویخته و سر سوی بالا کرده. مثل یک مرد که بر دارِ صلیب. یا اگر باید هموار بگویم، شاید، مثلِ یک چوبِ نه هموارِ صلیب. خواهرش گفت: «بیا پایین زردشت!» مادرش گفت: «بیا پایین مادر! وقت خواب است، بیا، من خوابم میآید.» «مننمیآیم پایین، من اینجا میخوابم.» - گفت زردشتِ صلیب - «من همین بالا میخوابم» من به او گفتم، یا میگفتم میباید: «تو بیا پایین فرزند! پدرت آن بالا میخوابد» یا شاید: «پدرت آن بالا خوابیدهست!» اسفند۱۳۴۷ . #مهدی_اخوان_ثالث #در_حیاط_کوچک_پاییز_در_زندان #انتشارات_زمستان #زردشت_اخوان_ثالث
1،419
27
1399/06/18