سهرابمرده ای و غمت سنگین بگذر زنوشداروی نامردان چشم وفا و مهر نباید داشت ای گرد دردمند،زبی دردان افراسیاب ، خون سیاوش ریخت بیژن ، به دس خصم به چاه افتاد کو گُردی تو، ای همه تن خاموش! کو مردی تو،ای همه جان ناشاد! اسفندیارراچه کنی تمکین؟ ای پُر غرور مانده به بند من تیرگزین خود به کمان بگذار پیکان به چشم خیره سرش،بشکن! چاه شَغاد ، مایه مرگ توست از دست خوی برتو گزند آید خویشی که هست مایه مرگ خویش، باید شکست جان و تنش، باید! #حمیدمصدق
221
4
1399/07/03