زخم بارها نوشتم از زخم ، اما تکراری نمیشود ... شاید به خاطر عادت نشدن درد است و شاید به خاطر دلسوزی به حال خود. اما زخم ؛ روز اول ، داغی لحظه اولی که حس نمیکنی و فقط حرارت که خوب دقت میکنی اطرافش خط قرمزیست که مرکز داغیست وبس فردای روز اول ، خونآبه و چرکه رویش را میگیرد که اگر میخوای عفونت از ریشه زمین گیرت نکند باید چشمانت را تنگ کنی ، دهانت را دندان به دندان بچسبانی و تمام سطحش را تمیز کنی ، فردای روز دوم ، خط فرمز داغی ، سیاه شده است و از خونی که زمان خُرده و سنگ شده ، مانند مرزی که تپه تپه امنیت روی هم انداختهایی. در این روز ، وقتی خون به سمتش هجوم میبرد ، دردی میآید که زمان برایت ثابت ، رحمانیت خدا برایت بیمعنا ، واژه مادر کدر ، صلابت پدر با سین و تو اگر تنها باشی ، شاید قطره اشکی و تمام . فردای روز سوم ، تکرار است و تکرار ... فردای روز دهم ، خارش از پای در میآورد تورا که ایستاده به زخمی مینگری که اندازهاش انقدر نیست که درصد مجروحیت را جابهجا کند و اما درد از پسش خارش میزاید و تو تنها مینگری بر سطحی که رنگ گرفته از قرمز تیره و سیاهیِ زرد طور تا صورتی نرمی که میتواند روی هر گلی زیبا باشد . فردای روز دوازدهم ، وقتی بازه رنگی کوتاه میشود از آنهمه رنگ ، قرمز میماند و تیرگیاش آنوقت هربار خارش هجوم آورد تکه از کُلَش میکنی و به یاد میسپاری که تمام میشود حتی اگر تکرار شود و تکرار شود و پروانه وار احساس کنی تنهایی ، البته کمی غم به مادر میدهی و کمی مکدر میکنی پدر را هربار . فردای روز سی و نهم ، زخم عجیب ترین اتفاق دراماتیک بدن است ، از آن سطح خونین و رنگ دار تنها صفحه ایی مانده صورتی کمرنگ ... کمجونتر از هر رنگی که دیده ایی ، درد به معنای روز اول نیست . خارش ، به معنای روز سیزده نیست ... تنها خاطرهایی مانده از درد که همیشه تکرار میشود و تکرار ... ای صاحب زخم چهلمین روزت بر من و بر تمام صاحبان درد مبارک باد . الف.غین از زمین ، منظومه شمسی ، کهکشان راه شیری ، حقیقت مطلق ! Photoby @bita__taghipour #زخم #زخم_را_انگشت_نمیزنند #پروانه_ایی #غروب_آلوده #دوستان_زخم_دیده
345
17
1398/10/05