نه او نمرده است ، مي شنوم من صداي او او زنده است در غم و شعر و خيال من ميراث شاعرانه من هر چه هست از اوست كانونِ مهر و ماه مگر مي شود خموش!؟ پي نوشت: كاش آدم دستش بشكنه و بعضي پُست ها رو نذاره. پي نوشت: يتيممون كردي كه پي نوشت: #شجريان ١٣١٩ - هميشه پي نوشت: بر اشك من خنديدي و رفتي پي نوشت: بيار اي بارون ببار پي نوشت: هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد بعشق پي نوشت: بگذار تا بگيريم چون ابر در بهاران پي نوشت: من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود پي نوشت: دامن كشان ساقي مي خواران... پي نوشت : ديدي اي مه كه ناگه رميدي و رفتي پي نوشت: قاصدك ابرهاي همه عالم شب و روز در دلم ميگريند پي نوشت: هر لحظه در برم دل از انديشه خون شود پي نوشت: با توام آي كجا رفتي آي پي نوشت: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد پي نوشت: اين شبيخون بلا باز چه بود اي ساقي پي نوشت: بهار مردمي ها دي شد پي نوشت: نه در جان نه برون از جان ، كجايي!؟ پي نوشت: جهان پير است و بي بنياد از اين فرهاد كش فرياد پي نوشت: ديدي اي دل كه غم عشق دگربار چه كرد پي نوشت: دلا خون شو خون ببار پي نوشت: ظلم ظالم جور صياد پي نوشت: بلبل طبعم كنون باشد ز تنهايي خموش پي نوشت: هر نفس آهي ست از دل خونين پي نوشت: من از روز ازل ديوانه بودم پي نوشت: جزاي آنكه نگفتيم شُكر روز وصال پي نوشت: به شب وصلت جانا ديوانه شدم پي نوشت: بي همگان به سر شود بي تو به سر نمي شود پي نوشت: صعب روزي بلعجب كاري پريشان عالمي
محمدعلی شعبانی | نه او نمرده است ، مي شنوم من صداي او
او زنده است در غم و شعر و خيال من
ميراث شاعرانه من هر چه هست ا...
7
1399/07/17