امروز به دلیلی بی اهمیت مجبور شدم بعد۵ سال وارد فیس‌بوک بشم. این آخرین پستم بود. یک پست ریاکارانه و فریبکارانه . اما حالا که بعد از پنج سال خوندمش، حیرانم که حقیقت داره و در ذاتش به شکلی نا‌آگاهانه چقدر صداقت نهفته است . درضمن این نوشته آخرین شعری یه(اگه لایقش باشه که بگم شعر) که از مغز من دراومده. سفر کوتاهم به اون مقطع و‌مرور اون روزها که تقریبا فراموش شده بودند، تنها یک فایده داشت که به خاطر همون یک فایده، پست قدیمی رو‌ اینجا باز‌نشر کردم. (فایده اش مستور بمونه برای خودم) «آیین دلبری از خاطر جسم می‌رود دیر یا زود»
سودابه سعیدنیا | امروز به دلیلی بی اهمیت مجبور شدم بعد۵ سال وارد فیس‌بوک بشم. 
این آخرین پستم بود.

یک پست ریاکارانه...
17
1398/06/06