ناشناخته ایم مثل جاهایی در استرالیا مثل جنگلهایی در آفریقا مثل نگاهی از تو مثل تصویری از گذشته مثل صدایی در یک خیابان خلوت مثل تق تق لای در و پنجره ها مثل تاریکی تو و من هر دو ناشناخته ایم.هر دو به دست و پا می افتیم که بفهمیم و بدانیم که درونمان چه میگذرد و چه میخواهیم. ما،من و تو و همه ، چشمانمان را میبندیم و تخیل میکنیم دستی را که دراز میشود و روی سر ما خود را رها میکند و آرااام میشویم از آن دست . ما روزها روزهای طولانی می میریم و زنده میشویم تاااااا لحظه ی آرامش،. و من نفس میکشم من در جهانی که خود من، با خود من آرام است.
5،033
81
1399/01/26