بیست و دو سال گذشت و من هنوز از کابوسِ از دست دادن تو بیدار نشدم.کی منو از این خواب بیدار می کنی؟ درست مثل‌بیست و دو سال پیش که بیدارم کردی و‌گفتی “پاشو،خیلی کار داریم” پاشدم بابا ولی تو این بیست و دو سال هیچ‌کاری نبود که تو انجام دادن یا ندادنش،تو جلوی چشمام و تو قلبم نباشی.اصلا کلا چیزی نبود که نبودنِ تورو برای یه لحظه از یاد من ببره وقتی یه پسر بچه یتیم می شه،به نظرم تا پیری یتیم می مونه. من بی تو برای همیشه یتیمم اوضاع خیلی تغییری نکرده بابا فقط تازگی ها قطره های اشکی که مثل همیشه برای نبودنت من رو غافل گیر می کنه،توی مسیری که سرازیر می شه،ریش های سفید شده رو هم خیس می کنه،همین
بابک بهشاد | بیست و دو سال گذشت و من هنوز از کابوسِ از دست دادن تو بیدار نشدم.کی منو از این خواب بیدار می کنی؟
د...
288
1398/11/22