... چند سال پيش در محله شهرك غرب تهران ،پژوهشكده اي ديدم با نام "مريم ميرزاخاني". خوشي ِديدن نام او بر سردر ورودي پژوهشكده ،چند هفته اي بيش نپاييد و ديدم تابلويي بزرگتر با نام يك دانشمند ِمحترم ِمرد ،جايگزين شده... امروز هم تصويري از بازي كودكانهء بچه ها را بر كتاب"آموزش و پرورش"كشورمان ميبينيم كه از تعداد كودكانش كم شده...دختر بچه ها را كجا فرستاده اند نميدانم! فقط در فكرم كه بعضي از بزرگمردان و مسئولين امور را ،چطور مادراني با كدام طرز فكر بزرگ كرده اند كه روز به روز با برابري جنسيتي ،با زن بودن و حضور داشتن و موفق بودن ،بيشتر دچار مساله مي شوند....! كاش پسر بچه هاي روي جلد از بزرگانشان تبعيت نكنند و سراغ دختربچه ها را بگيرند ...و زير سايهء آن درخت نقاشي شده،جا براي حضور و خوشي همه شان باز شود... دخترهارا حذف نكنيد! شايد يكي از آن ها،در آينده "مريم ميرزاخاني "ديگري باشد و يا مادري بهتر و فهميم تر براي پرورش نسل بعدي مردان و بزرگمردان اين سرزمين... من هم چون بعضي از شما،دلم مي خواهد در خيالم ،تصوير چاپ نشدهء "مريم ميرزاخاني" را بر جلد كتاب هاي رياضي تصور كنم ... خدا را شكر در خيالمان ،دست و بالمان بازتر است.... پس ورق بزنيد✨
غزل شاکری | ...
چند سال پيش در محله شهرك غرب تهران ،پژوهشكده اي ديدم با نام "مريم ميرزاخاني".
خوشي ِديدن نام او...
126
1399/06/20