ما بیشتر از اینکه انگیزه و باور و ایمانش رو داشته باشیم، جَوِش رو داریم! تو روابط بدو بدو مینویسیم عشق منی یا عاشقتم، بدون اینکه بدونیم معنیش چیه، دوست داریم سریع بریم آخرِ ماجرا، ادعا رو دوست داریم، پس میگیم : زندگیِ منی تو! ولی وقتی اون آدم نیاز به ما داره یا وقتی که باید مسئول قلب و احساس اون آدم باشیم، میگیم بابا یک رابطه بود تموم شد و رفت، شاید هم بگیم، عشق چیه مگه فیلم هندیه! به دوستمون میگیم داداشِ منی، ولی نمیدونیم داداش معنیش چی میتونه باشه، نمیدونیم داداش یعنی جون رو میدم برات..! هزار تا مثال اینجوری میشه زد! میریم کانادا چون همه میرن حتما خبریه! یواش یواش میشه رسید به کمپین نخریدن فلان چیز، ولی ما قایمکی میخریم و کسی ببینه توجیه میکنیم که بچه خواست یا زنم گفت یا ... ! ما حرفمون با عملمون یکی نیست، چون به حرفی که میزنیم ایمان نداریم! همه چیز برای ما لحظهای و از روی جو تعریف میشه! دقیقا برای همینه که عاشورا و هالووین رو میتونیم همزمان عزا و جشن بگیریم! به فلان بازیگر میگیم اسطوره، ولی اصلا حواسمون نیست که اگر به اون بگیم اسطوره پس بهروز وثوقی چیه؟ ما کلمات رو، جملات رو درست انتخاب نمیکنیم، به فلانی میگیم نمادِ مبارزه و صلح، چرا؟ چون تو یک کشور دیگه آروم داره ویدئوهای ما رو که سختی میکشیم انتشار میده، پس گاندی چیه؟ ما حتی تو رسانه و هنر هم تقریبا همینیم، فلانی فیلم اجتماعی میسازه، همه میرن اجتماعی ساز مرموز میشن! برنامه استعداد یابی یهو مُد میشه، همه برنامه ساز و استعداد یاب میشن! شبکه خانگی باز میشیم بی تحقیق! و ما و محیطِ ما، سلیقه ما رو عوض میکنه، پس فلان فیلم ۴۰ میلیارد میفروشه، چرا؟ چون سلیقه ما شده اون! و کم کم... از تو میترکیم، بدون هویت، بدون ایمان، بدون عشق و بدون خلاقیت! همینجوری آروم و بدون دردسر، ما نابود میشیم، چون مثل هم میشیم و حواسمون نیست که تفاوت انسانها باهم باعث پیشرفت میشه! از جنگلی زیبا و خاص تبدیل میشیم به گلخانهای که همه گل هاش مثل هم رشد میکنن با نیازهای یکسان! دنیا هم لذت میبره از این یکسانی ما، جنس یجور میفروشه به ما، یجور کنترلمون میکنه! مانی نوری
4،698
70
1397/12/26