سینما سینما سینما هر بار که به سینما فکر می کنم سقوط مایکل داگلاس جلوی چشمام میاد توی فیلم بازی، یا نگاه کوین اسپیسی به مورگان فریمن توی فیلم هفت، وقتی به سینما فکر می کنم آخرین دعای راسل کرو توی گلادیاتور یادم میاد، یادم میاد که چه دردی بود مردن لوگان برام، آبجو خوردن زندانی ها توی رستگاری در شاوشنگ، یا شاید اولین برخورد جیم کری با دیواره های دریا توی ترومن شو، یادم نمیره جلوی کیوسک روزنامه فروشی زانو زدم و اشک ریختم برای رابین ویلیامز، نگاه آنتونی هاپکینز به کلاریس توی سکوت بره ها، وقتی به سینما فکر می کنم دست های اکبر عبدی یادم میاد پشت در خونه مادر وقتی که می لرزید، نگاه هادی اسلامی رو می بینم توی سرب، قطره های اشک معشوقه میم توی درخت گلابی وقتی زیر پتو بود، وقتی به سینما فکر می کنم انگار من دارم کنار ساحل دنبال الی می گردم، انگار منم میخوام پامو بذارم رو گاز و تا ته دره یه نفس عمیق بکشم، آخ که وقتی به سینما فکر می کنم مگه میشه به هن هن لوون توی پله های اکباتان و فیلم پرویز فکر نکنم، مگه میشه یادم بره گریه حسن پورشیرازی وقتی داشت از بدبختیهاش می گفت تو میهمان مامان، وقتی به سینما فکر می کنم یاد خودم میفتم روی صندلی های داغ برج میلاد وقتی دنبال رهام می گشتم تو فیلم خفه گی، یاد امیر میفتم وقتی روی فرش قرمز جشنواره سئول نبود اما خیالش که بود. آخ که چقدر خوبه که هنوز می تونم به سینما فکر کنم حداقل فکرش که هنوز مونده با من، با ما، بهتره چشم ببندمو بیشتر فکر کنم بهش، چون هر چیزی چشمامو می چرخونم لامصب نمیره از جلو چشمام این هفت هشت تا بازیگر دستمالی شده، دل می دم به خیالم، که مثلا رفیقامون، بازیگرانی خفنی که الان تو خونه موندن دارن میدرخشن، بذار بگذره، اصلا بگذرن از ما، گنده تر از کشاورز و اسلامی و فتحی و اینا که نبودن، نیستن، میگذرن و باد با خودش می بردشون، حرفاشونو، خیالاشونو، فکراشونو...
علی صفری | سینما

سینما

سینما

هر بار که به سینما فکر می کنم سقوط مایکل داگلاس جلوی چشمام میاد توی فیلم بازی،...
7
1399/06/22