. این سخنرانی آبان سال نود و هشت به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری در نشستی که به راهپیمایی اربعین اختصاص داشت ایراد شد. قرار بود هر کدام از سخنرانان به مدت ده دقیقه خوانشی جامعه شناسانه از راهپیمایی اربعین ارایه دهند. من خودم این سخنرانی را ندیده بودم تا امروز که توانستم در فایلهایم انرا پیدا کنم. مرور آنچه اینجا طرح شده قطعا برایم جالب توجه بود خاصه اینکه الان بحث قبیله فرم و استیت فرم تقریبا جا افتاده و مخاطب میتواند با این ادبیات ارتباط بیشتری برقرار کند. تلاش من در قسمت اول سخنرانی بر این بود که نشان دهم که چگونه راهپیمایی اربعین از مدل قبیله فرم تبعیت میکند و چه بسا اگر استیت عراقی به سان استیت ایرانی تشیع را فهم می کرد چنین رخدادی نزدیک به محال بود. این را هم متذکر شدم که چگونه چنین مناسک مذهبی بدون هیچ مدیریت مرکزی در جهان نادر است. هیچ رخداد و فستیوال مذهبی نتوانسته است میلیون ها آدم را مسکن و غذا و ارامش دهد و بدون تعارض و دیگری و بدون حضور «پلیس» مراسم را به پایان برساند. در آخر هم به موضوع توسعه اشاره کردم، موضوعی که از همان پارسال به دغدغه من تبدیل شده بود و تا امروز مطالعاتم درباره آن ادامه دارد. حرفم اینجا این بود که به نظر می‌رسد شهر غایی جمهوری اسلامی همین است که در عتبات و شهرهای مذهبی میبینیم. این شهر از گذشته اش میخورد و حال و اینده اش در اختیار جهان جدیداند. این شهر جز میراث نیکان و بزرگان از خود هیچ حرفی برای گفتن ندارد. این شهر اگر با مدرنیته وارد گفتگو می شود فقط برای حفظ دیواره شهر است، این شهر در درون خود گفتگویی با مدرنیته ندارد. کل گشت ارشاد، ساز و کار حقوقی مذهب و...همه تبدیل کل ایران به آنچه در اطراف حرم در شهرهای زیارتی میبینم: زنانی با چادر، مردانی مغازه دار در اطراف حرم و بعد حرم و همین. این الگو البته شاید به الگوی سبک زندگی من نزدیک باشد ولی نکته اینجاست که این الگو قابل بسط به همه جا نیست، این آن چیزی است که روحانیت سنتی شیعی با آن کنار نمی آید.
166
1399/07/16