دیشب دوستی لطف کرد و بی آنکه بداند این سکانس چقدر برای من ارزشمند است،آن را برایم فرستاد. نوزده،بیست ساله هستم،نمی دانم چه کسی من را به آقای خواجویی معرفی کرده بود،زنگ زدند،رفتم،بی تست،خودش با من قرارداد نوشت،هنوز آن لحظه را و نگاه مشتاقم را و حس عجیبی را که از اولین قرارداد حرفه ای داشتم،همین لحظه که دارم می نویسم،با جزییات به یاد دارم.روزی هم گفتند که فردا باید بیایی برای اولین سکانست،گفتم کجا؟گفتند تو نباید بیایی،سرویس می فرستیم دنبالت(حتا این را نمی دانستم!😄)درست عین همین الان که می خواهم بروم سر کار،شب قبلش زود خوابیدم،کیف مشکی رو دوشیم را آماده کردم و بالای سرم گذاشتم،هیجان داشتم و اضطراب نه..انگار می دانستم که همه چیز درست است..صبح زود که بیدار شدم،حس مسافرت داشتم،سفری که تا همین الان هم برایم ادامه دارد..رفتم سر صحنه،ذوق داشتم،چیزی نمی دانستم،رفت و آمدها،ریل چیدن ها،گروه صدا،صحنه،گریم..خانم نادره و آقای کشاورز که آمدند دیگر در پوستم نبودم،داشتم پرواز می کردم..این سکانس،دومین سکانسم بود،نشسته بودم پشت میز که آقای بنایی فیلمبردار(گوشش صدا کند هر کجا هست،خیلی یادم داد)گفتند که باید میز را جابجا کنید؛من در جا بلند شدم و سر میز را گرفتم🤭🙈😂گفتم بچه ها بیایید!خندیدند،گفتند تو نه!بچه های صحنه!تو بازیگری بنشین!خندیدم و خجالت کشیدم!کمی!🙈کم کم..آهسته و پیوسته،سر همین صحنه ها کلی چیز یاد گرفتم..حالا حواسم هست به بچه هایی که جدید می آیند..همیشه یاد روز اول خودم میفتم و مواظبم که اگر چیزی را نمی دانند کم کم و یواش برایشان بگویم..همیشه اولین بارها هیجان انگیز و پر خاطره است..«اولین بار»من است این سکانس..به جز دوربین های ۱۶ میلیمتری دانشکده البته..راستش،بعنوان اولین بار،می توانم بگویم از بازی هم راضیم😄..متاسفانه حسین ابراهیمی را از دست دادیم و خوشبختانه دوست عزیزم آناهیتا،همیشه و همچنان برای من یادآور آن اولین بار شیرین است. پ.ن:آیا واضح و مبرهن است برای بیننده که دو شخصیت دارند تیک ریز می زنند؟!😂 #کهنه_سوار #محمدعلی_کشاورز #حمیده_خیرآبادی #اکبر_خواجویی #حسین_ابراهیمی #آناهیتا_همتی #شیواابراهیمی #شیوا_ابراهیمی #سریال #تلویزیون #هوشنگ_بنایی #بازیگری #عشق #بازیگرزن #بازیگران_ایرانی #بازیگران_زن #اشتیاق #شورزندگی #شوق #بازیگری_جلوی_دوربین
102
1399/08/12