كويري در دل رود.اصفهان من ، شهر زيباي من ، زنده رود مرده ي من،مرده رود زنده ي من ، خشكيده رود شهرم ، دل آزاده برايت با تمام وجود تنگ است . زاينده رود شهرم قسم به دستان گرم عاشقاني كه كنارت قدم زدن ، قسم به پرندگاني كه ديگر به اصفهان كوچ نميكنند قسم به قايق هايي كه سال هاست در خاكند ، قسم به شادي كودكاني كه روزگاري كنارت بازي ميكردند قسم به اب تني هاي تن هاي خسته ي مردمان شهرم ، قسم به دلتنگي هاي مردان خسته ايي كه بغضشان را از جيب هاي خاليشان كنار رودت خالي ميكردند ، قسم به عاشقان تنهايي كه دلتنگيشان را زير پل هايت اواز سر ميدادند ، قسم به تاريخي كه درونت نهفته است ، قسم به مردمان با صفا اما غمگين اين دياركه براي چند روزي كه نفس به جانت باز ميگردد شتابان به ديدنت مي آيند و رقص و پايكوپي ميكنند ، قسم به زخم هايي كه بر تنت داري ، قسم به پل هايت كه از درد ترك برداشته اند ، قسم به ناله هاي كشاورزاني كه صدايشان به هيچ جا نميرسد ، قسم به تالاب گاو خوني كه ديگر نفس هاي اخرش را مي كشد ، قسم به خاطرات كودكيمان ، قسم به كاكايي هاي تشنه و خسته از سفر كه سرگردان و بي خانمان شدند ، قسم به آب هايي كه رقص كنان از حركت باز ايستادند ، قسم به جمعه هايي كه مردمان شهرت با شريني لهجه ي شان ميگويند برويم لب اب و چند روز ديگر بايد دوباره بروند لب خاك اين جمله ي تمام اصفهانيهايي است كه دلي خوشي ندارند جز اين رود ، ما جوانان خسته ي اين شهر كنارت كودكي كرديم كنارت عاشق شديم دلتنگي كرديم و به يكباره بزرگ شديم پير شديم.زنده بمان هرچند كه چندي ديگر دوباره نفس از جان خسته ات ميگيرند.چه غم انگيز است پرندگان ديگر رود خشك را براي مهاجرت انتخاب نميكنند ديگر پرندگان عبرت گرفته مسير مهاجرت خود را به فرزندان خود نشان نميدهند و مسير مهاجرت به اين رود سخاوتمند را براي هميشه فراموش ميكنند . اشك امانم را بريده هنوز در گوشم ميپيچد موسيقي كه با آن بزرگ شدم ، صداي ساز و اواز و خروش آب و پرندگان مهاجر اين موسيقي زيبايي كه به فراموشي سپرده ميشود. كسي باورش نميشد اصفهان قلب تپنده اش روزي از تپش بيافتد.شايد ديگر بايد قبول كنيم كه به فرزندان آينده بگوييم كه روزگاري اين جا كوير نبود رود بود،زاينده رود بود #اصفهان#زاينده_رود#آزاده_زارعي#
0
1397/11/12