رضا! رضا اقسامی عزیز ما که به دنیا آمده بود تا فقط لبخند بزند، از دنیا رفت. رضای عزیز که اینجا و در این عکس در خوابگاه کوی دانشگاه در روزگار دانشجویی، همان که با گرمکن آبی می خندد و دستش روی شانه های من است، رفت کسی که به جرات می توانم بگویم مهربان ترین ما بود ... کسی که هیچگاه او را بدون لبخند ندیدم، مدام لبخند می زد و گاهی قهقهه هایی که هیچ وقت یادم نمی رود ... هیچگاه با لحن تند با کسی یا از کسی حرف نزد و از کسی بد نگفت ... هیچگاه ادعای هیچ چیزی نداشت ... آرام می آمد و آرام می رفت ... هیچگاه مرا نرنجاند و نشنیدم کسی را برنجاند ... رضا یک انسان و هنرمند شریف و مهربان و خوشرو و فهیم بود ... با اینکه سالها در خوابگاه همسایه بودیم و در روزهای تلخ و شیرین در کنار هم اما به جبر زندگی این سالهای آخر از او کمتر خبر داشتم ... سرِ زندگی اش بود و می دانستم در نیروی دریایی ارتش کار می کند و دو بچه دارد ... امروز مهدی جان خبر داد که رضا رفت ... حالا که رفته فهمیدم مدیر روابط عمومی نیروی دریایی ارتش هم بوده رضا مثل یک پرنده دور شد و رفت تا از ما ورودی های نمایش سال ۷۶ هنرهای زیبا یک نفر، اولین نفر، کم شود. کرونای لعنتی! ما هم قربانی مان را دادیم، دیگر برو خدایا مردم ما را، مردم دنیا را از این تندباد وحشی نجات بده ... روحت شاد رضا جان، خداحافظ رفیق #رضا_اقسامی ____________________________ یاد جواد ثریا هم که آن گوشه ی بالا سمت چپ است و سالها پیش تنهایمان گذاشت بخیر ... عجب روزگاری ست!
3،596
312
1399/08/16