خوابم برده بود کی و چجوری شو یادم نیست... فقط یادمه که حال خوبی نداشتم دست زد رو شونم از خواب پریدم با عصبانیت زل زدم تو چشماش پرسیدم چرا بیدارم کردی؟ تازه خوابم برده بود بعد عمری داشتم خواب میدیدم! چند لحظه سکوت کرد ... آروم گفت: بیدارت نکردم که ! پرسیدم یعنی هنوز خوابم ؟! لبخند زد و گفت: کی میدونه! گفتم اگه خوابه کاشکی هیچوقت بیدار نشم کاش هیچکس بیدارم نکنه ! گفت اینارو ولش کن بگو ببینم حالت چطوره؟؟ با دقت نیگاش کردم گفتم میبینی که خوبم گفت از اون خوب الکیا یا خوب واقعی ؟؟ گفتم خوبم لا اقل تا وقتی خوابم تا وقتی که تو هستی گفت تو که تا حالا منو ندیدی ! گفتم دیدی یه سری خوابارو انگاری قبلا یجا دیدی؟! منم تو رو قبلا دیدم ... خوده واقعی تو دیدم واسه همینم حالم خوبه گفت اگه اونم خواب بوده باشه چی؟ یه لحظه زبونم بند اومد ... گفتم چرا همه چیزای خوب تو خوابه؟ گفت کی میدونه ! شاید خودت خواستی فقط تو خواب ببینیشون! حرفشو نمیفهمم! گفتم قول میدی دوباره بیای به خوابم ؟ گفت قول میدی هیچوقت از خواب بیدار نشی ؟ کمی مکث کردم گفتم کی میدونه ! شاید این دفعه که بیای بیدار باشم ! سکوت کرد... فقط صدای زنگ ساعت رو میشنوم هیچی یادم نیست اینکه کی خوابم برد و چی دیدم فقط میدونم حالم خوبه دوباره میخوابم ... کاش یادم بیاد کاش یکی بیدارم کنه... . #رؤیای_ناتمام #وحید_حامدحیدری 98/3/24 5:00
وحید حامد حیدری | خوابم برده بود 
کی و چجوری شو یادم نیست...
فقط یادمه که حال خوبی نداشتم
دست زد رو شونم از خواب پرید...
7
1398/03/24