روزگارى نهضت ساخت فيلم هاى هنرى ايران مى رفت كه در جهان جريان ساز شود و تماشاگران باشعورى در داخل برايش تربيت شد و صف كشيد و هيچ جشنواره مهم جهان بدون نمايش فيلم هاى ما معتبر نبود. حالا اما به هجو كشيده شديم و تماشاگران و منتقدينش همسو با جريان رسمى كه ما را بدين جا هدايت كرده، براى فيلم هاى پروپاگانداى دولتى و جدول فروش و ركوردهاى جعلى و صفرهاى حساب تهيه كننده هاى نوآمده كل مى كشند! قدرت حركت اجتماعى فيلم سازانش كه در عرصاتى مى توانست به داد كشور برسد و مى رسيد، شد اظهارات جفت و طاق سلبريتى هاى همه چيز ندانى كه موجب تفنن اند تا ليدر فكرى يا الگو! ذخاير هنرش را هر جوياى نامى در شبكه هاى مجازى يا نورس نادانى براى ديده شدن در سيماى رسمى، به تاراج بى اعتبارى كشاند و برخى خودشان پوست موز زير گيوه، بر سن ها خودزنى كردند يا با حضور و لشگركشى در هر مراسمى بر پشيزى فروختند. حالا ديگر برلين و كن كه هيچ، دلخوش به جشنواره هايى در دهكده هاى كوچك جهانيم كه بر موج نادانى مردمان و جعل روابط عمومى ها بر بوقش كنيم! پيش كسوتان مان دچار آنتروفى و مرگ مغزى شده اند و نوآمده هايمان از آغاز استعداشان را پيش فروش كرده اند. جشنواره جهانى مان دورهمى مضحكى ست براى بيلان هاى كذا و سفره هايى براى محفل و سفرهاى رفقا و مهر تاييدى بر بى ثمرى عيان مان... پشت اين صورتك هاى خنده كه جلوى فلاش دوربين هاى عكاسى با لباس هاى گل گلى ژست گرفته اند، نگاه هاى بى فروغى ست كه لابد مى دانند كه چه بى صدا شكستيم.
5،341
24
1398/02/03