این آقا بهراد، همون خلدون خودمونه! نیم ساعت پیش حین بازی، خودش و آباجی شلدون (یسنا) افتادن زمین و دماغ این گل پسر پر از خون شد! اولش خیلی ترسیده بود! فکر میکرد دماغش شکسته! ولی بهش گفتم نترس مرد! باید بتونی خودتو آروم کنی تا قدرت بدنت زیاد بشه و زودتر خوب بشی! بهراد هم بعد از شستن بینی خونیش بلافاصله پوزیشن مدیتیشن گرفت و رفت تو عالم خودش! چند دقیقه بعد ازش پرسیدم چطور بود؟ گفت: با تمرکز دردشو کمتر کردم. پنجشنبه سوم آخرین مهرماه قرن چهاردهم. پینوشت اول: در این حادثه سر زانوی شلوار شلدون و خلدون پاره شد! پینوشت دوم: الآن هردوشون دارن بستنی میخورن و میخندن! پینوشت سوم: پدرها در هر صورت باید دست به جیب بشن! #شلدون_و_خلدون #خاطرات_کودکی #باحال #بامزه #خفن #دماغ #مراقبه #تسلط_بر_نفس #مدیتیشن #یوگا #آگاهی
409
59
1399/07/03