' از تو، چای نوشیدنت را برمیدارم و میروم؛ و قدم زدنهای گاه و بیگاهت در بیقراریهای مدام را، و کمی از لبخندِ شیرینِ روزهای شعفت، و اندک خیره ماندنت وقتی سوالی را بیپاسخ میگذاری، و شرم نگاهت در لحظههای عشق، و نیمی از اخمت بابت جذابیتهای ناتمام، و جرعهای از مهربانیات هنگامِ رأفت و مهرورزی، و همهی تلاشت برای خوب زیستن، برای خوب ماندن، برای خوب بودن را... . اینها را همه، از تو برمیدارم و میروم و نگاه میکنم که هنوز بسیار از تو را برای خودت باقی گذاشتهام... ' ' '
98،769
1،972
1399/03/08