هراسون زیر دو خَم نباش هراسون نامردی باش سکانس کُشتی در قسمت هشتم سریال عقیق برایم خاطره انگیز شد تا ابد. خاطره ای تلخ اما ارزشمند ، تا بدانم حرفه‌ای که انتخاب کرده‌ام اگر یک روی خوش دارد، در برابر ده روی تلخ و گزنده به تو نشان خواهد داد. تا بدانم بازیگری بر خلاف اسمش بازی نیست، جدی‌ترین جدی‌هاست! گاه باید همانطور که در قصه می‌بازی در واقعیت هم جان و توان و ذهن و روحت راببازی تا کار از آب درآید! و من در این سکانس سخت باختم تا یادم بماند که سینما و بازیگری چه بی رحم است! در قصه قرار بود من به نامردی در مشت‌ومال پیش از کشتی کتفم شکسته شود، اما روز ضبط سکانس، قصه و واقعیت در هم تنید! طبق معمول به دلیل عدم هماهنگی های گروه تولید بدلکار نیامد و باید این سکانس با حضور ۲۰۰ هنرور ضبط میشد، پس خودم و نادر فلاح عزیز دست به کار کشتی شدیم و القصه شد آنچه نباید می‌شد. کتف چپ هم در قصه شکست و هم در واقعیت! لحظه‌ی سقوط من از روی شانه نادر فلاح(جوادسرپرست) واقعی‌ست ! به قیمت له شدن مُفَصَّلِ مَفْصل‌ها و استخوان ترقوه و پاره شدن تاندون‌های کتف چپ! اتفاقی دردناک که هنوز پس از ۴ سال درد و آثارش در دست من باقی‌ست. و من به جای خوابیدن بر روی تخت جراحی و استراحت تا ده روز با کتف از کار افتاده ادامه دادم. در باقی سکانس‌های سخت قسمتهای بعد احدشیرویی که می‌بینید دردش واقعی‌ست. و اگر لطف و معرفت و مدارای سعیدنعمت‌اله و بهرنگ توفیقی و بازیگران همراه نبود ادامه دادن غیرممکن می‌شد. آنهم با تیم تولید و تهیه ای که ظاهرا مرده و زنده بازیگرش هم برایش بی‌اهمیت بود چه برسد به یک کتف ناقابل! و دریغ از یک تماس یا احوال‌پرسی خشک و خالی! بماند...! هرچه بود گذشت و یاد باد ... عقیق و احدشیرو را دوست دارم و تا همیشه مدیون نویسنده‌اش هستم. عقیق... عکس @mohammad.daraii
علیرضا آرا | هراسون زیر دو خَم نباش 
هراسون نامردی باش
سکانس کُشتی در قسمت هشتم سریال عقیق برایم خاطره انگیز شد ...
145
1399/06/07